در بهاران از تو دورم – آگاتا کریستی
خانم ژوان اسکادامور چشمانش را به هم فشرد و نگاهی به درون سالن غذاخوری بی رونق استراحتگاه ایستگاه قطار انداخت ،کمی نزدیک بین بود ، وی آنچه را که با چشم دید ، نتوانست باور کند – عجیب است ! مثل اینکه خودشه ، گمان کنم خودش باشه ، بله بلانشه هاگارد باور کردنی نیست ! آدم در دل بیابان ، با دوستی برخورد کند که لااقل پانزده سال از آخرین دیدارشان گذشته باشد!
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.