رمان – حوالی این شهر
حوالی این شهر
نویسنده – سمیرا ایرتوند
ژانر – عاشقانه اجتماعی
خلاصه
صدای داد و فریاد مرد ستونهای خانه را میلرزاند، زن ترسیده کنارش رفت
-عزیزم آروم.
-یه هفتهست ازش خبری نیست.
-شاید براش اتفاقی افتاده!
-نمیبینی تو نامه چی نوشته؟
آب دهانش را قورت داد، میدانست! متن نامه را از بر بود… دخترش رفته بود تا عاشقی کند و وای به روزشان اگر این عشق خطا میرفت!
-عزیزم…
-اون دختر خرابت زیر دست تو خراب شد.
آهی کشید؛ وقتی شاگرد اول مدرسه بود دخترِ عزیزم خطاب میشد و حالا شده بود دخترِ خرابش.
-با اون پسرهی الدنگ فرار کرده.
از بس پوست لبش را خورده بود که احساس میکرد الانَست لبش از جا کنده شود.
-صداتو بیار پایین همسایهها میشنون.
مرد با نفرت به همسرش زل زد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.