رمان – دلبر مسیح
ژانر – عاشقانه – صحنه دار
نویسنده – کیمیا راد
خلاصه
زندگی یک چمدان است که می آوریَش
بار و بندیل سبک میکنی و می بَریش
خودکشی مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بیگاه پر از پنجره های خطرم
به سرم میزند این مرتبه حتما بپرم
گاه و بیگاه شقیقه است و تفنگی که منم
ِ قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم
ِ چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
– علیرضا آذر
دنیز ● ●
》۴ سال قبل《
صدات در نیاد فهمیدی؟ — ! !
با اشک و بغض سری تکون دادم …
فکرشو نمیکردم که برای یه بیرون رفتن با دوستام چنین بلایی بخواد سرم بیاره !
پشت تن برهنه ام قرار گرفت و به ثانیه نکشید که صدای شکافته شدن هوا با شلاق چرم مشکی رنگش اومد و کمرم آتیش گرفت …
– ممنوعه
دلبر مسیح
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.